سپید
خودت رابه خاطراین مردم تغییرمده این جماعت هرروزتوراجوردیگری میخواهند

زن شیطان رو هم درس میده...

زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد. سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد
سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم
و آن زن گفت :کمی صبر کن
نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟
آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند
به خانه اش.





تاریخ: پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:زن شیطان رو هم درس میده,زن به شیطان گفت,,
ارسال توسط MOHAMAD

 

 دردل یک دانشجوی مقطع دکترا که تازه داماد شده و در کتابخانه دانشگاه شارژر لپ تاپ و هدفونش را دزیده اند

 

بنی آدم اعضای یکدیگرند                       نباید سر پول بهم بپرند

تو دانی که درد آورست روزگار             از این دزدی دیگر ندارم قرار

 

 . . . برای مشاهده به ادامه ی مطلب بروید . . .



ادامه مطلب...
ارسال توسط MOHAMAD

ابتدا یک ماشین حساب آماده کنید تا با هم پیش بریم.ماشین حساب موبایل هم میشه.

1.هفت رقم شماره ی تلفن خودتونو در نظربگیرید.

2.حالا سه رقم اول اونو وارد ماشین حساب کنید.یعنی اگر تلفن شما ۱۲۳۴۵۶۷ باشد ۱۲۳ تو ماشین حساب وارد کنید.

3.حالا این سه رقم را در ۸۰ ضرب کنید و حاصل رو با ۱ جمع کنید.

4.عدد به دست اومده رو در ۲۵۰ ضرب کنید.

5.حالا چهار رقم پایانی تلفن خود رو با عدد به دست اومده جمع کنید. یک بار دیگر چهار رقم پایانی شماره ی خودتون رو با اون جمع کنید.

6.عدد ۲۵۰ رو از حاصل به دست اومده کم کنید.

7.حالا حاصل رو تقسیم بر ۲ کنید.

حالا این شماره براتون آشنا نیست؟




ارسال توسط MOHAMAD

دختركى به میز كار پدرش نزدیك مى‌شود و كنار آن مى‌ایستد.
پدر كه به سختى گرم كار و زیر و رو كردن انبوهى كاغذ و نوشتن چیزهایى در تقویم خود بود، اصلا متوجه حضور دخترش نمى‌شود
تا اینكه دخترك مى‌گوید: «پدر، چه مى‌كنى؟»

و پدر پاسخ مى‌دهد: «چیزى نیست عزیزم! مشغول مرتب كردن برنامه‌هاى كاریم هستم.
اینها نام افراد مهمى هستند كه باید در طول هفته با آنها ملاقات داشته باشم.»

دخترك پس از كمى مكث و تأمل مى‌پرسد: «پدر! آیا نام من هم در بین آنها هست؟»




تاریخ: پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:آیا نام من هم در بین آنها هست؟,وقت ملاقات,,
ارسال توسط MOHAMAD

موسی مندلسون پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی، انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت. موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت. موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود.
زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید :


- آیا می دانید که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟
دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت :
- بله، شما چه عقیده ای دارید؟
- من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: «همسر تو گوژپشت خواهد بود»
درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم:
«اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن»
فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید.
او سال های سال همسر فداکار موسی مندلسون بود.

نتیجه اخلاقی:
راسته که میگن دخترا از گوش خام می شن و پسرا از چشم
اززمان تولد تا مرگ تمام نقطه گذاریها دست ماست




ارسال توسط MOHAMAD
ارسال توسط MOHAMAD


عکسی که در بالا می بینید متعلق به دختری اهل عربستان می باشد که کوتاه قد ترین گدای این شهر نیز است. کمیته امنیتی عربستان برای مبارزه با تکدی گری به پلیس شهر ریاض دستور داده است تا این دختر ۲۵ ساله را که تنها ۵۰ سانتی متر قد دارد، دستگیر کند.
کمیته امنیتی عربستان درباره علت دستگیری این دختر اعلام کرد: بسیاری از مردم به دلیل کوتاهی قد وی به او ترحم کرده و به او کمک می کنند و او بدین ترتیب جیب آن ها را خالی می کند.تحقیقات این کمیته نشان می دهد که در برخی روزها این دختر کوتاه قد معادل بیش از ۳۰ میلیون تومان درآمد دارد. به اعتراف خود این دختر، یک شهروند عربستانی در یک روز ۵۰۰ هزار تومان به وی کمک کرده است.





ارسال توسط MOHAMAD

پسره به باباش ميگه پنج هزار تومن بده.باباش ميگه چي , چهار هزار تومن؟ سه هزار تومن ميخواي واسه چي ؟ بچه هاي مردم روزي دو هزار تومن ميگيرن با همون هزار تومن کنار ميان , اونوقت تو از من پونصد تومن ميخواي؟ باباي من سيصد تومن به من نميداد که من بخوام دويست تومن بدم . بيا حالا اين صد تومن رو بگير ... پسره نگاه کرد ديد پنجاه تومنيه




ارسال توسط MOHAMAD

پسر باید :
ته ریش داشته باشه، پرایدم داشته باشه
پوستش برنزه باشه، پرایدم داشته باشه
موهاشم کوتاه باشه، پرایدم داشته باشه
پیرهن مردوونه بپووشه، پرایدم داشته باشه
... بو ادکلنش همه جارو برداره،پرایدم داشته باشه
آستینشو تا آرنج بزنه بالا، پرایدم داشته باشه
ابروهاش رو بر نداره، پرایدم داشته باشه
دماغش عملی نباشه، پرایدم داشته باشه
قدش هم انقد بلندتر از دووس دخترش باشه
که وقتی دختره میخواد بووسش کنه
بره روو پراید پسره تا بتونه بووسش کنه
پسر باید پراید داشته باشه، پراید ... !!!
میفهمی ؟؟؟ پـــــــــــرایــــــد :| !!




تاریخ: چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:پسر باید,پرایدم داشته باشه,
ارسال توسط MOHAMAD